قرارگاه فرهنگی کَـرامَتُنَاالشَّهَادَه

یک تشکیلات انقلابی✌🏻✊🏻
شاید #جنگ پایان یافته باشد
ولی #مبارزه پایان نیافته است
#سید_مرتضی_آوینی

🌹عرصه فرهنگی عرصه جهاد است🌹

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا» ثبت شده است

۳۰
بهمن

📱ما را در فضای مجازی دنبال کنید👇🏻

https://yek.link/karamatonalshahada

  • قرارگاه فرهنگی کَـرامَتُنَاالشَّهَادَه
۲۳
بهمن

📌✍🏻
.
🔹در شماره ۱ پوستر خاطره شهدا کَرامَتُنَاالشَّهَادَه بخوانید:

 پوستر اول - شماره بیست و پنجم - بار بزرگ

 پوستر دوم - شماره بیست و ششم - فرمانده به تمام معنا

 پوستر سوم - شماره بیست و هفتم - خاک عرشیان

 پوستر چهارم - شماره بیست و هشتم - شرط بازگشت

📎 شهید اصغر پاشاپور
.



جهت دریافت فایل باکیفیت پوستر «بار بزرگ» کلیک کنید.



جهت دریافت فایل باکیفیت پوستر «فرمانده به تمام معنا» کلیک کنید.



جهت دریافت فایل باکیفیت پوستر «خاک عرشیان» کلیک کنید.



جهت دریافت فایل باکیفیت پوستر «شرط بازگشت» کلیک کنید.

 

📱ما را در فضای مجازی دنبال کنید👇🏻

https://yek.link/karamatonalshahada

 

  • قرارگاه فرهنگی کَـرامَتُنَاالشَّهَادَه
۱۵
بهمن

🔹️در شماره ۱ پادکست خاطره شهدا کَرامَتُنَاالشَّهَادَه بشنوید:

📌 فرمانده به تمام معنا

⚠️ اخلاص در رفتار

📎 شهید اصغر پاشاپور
.

.
📌✍🏻
اصغر واقعا یک رزمنده مجاهد و یک عارف به تمام معنا بود.💪🏻
اخلاص توی کلام، رفتار و عملش حس می‌شد.🌹 
هر وقت جلسه داشتیم، بعد از اتمام جلسه که از هم جدا می‌شدیم گاهی برای کاری تماس می‌گرفتم.📞
می‌گفتم: «کجایی؟» می‌گفت: «دمشقم.»
ساعت دوی شب!⏰
هاج‌وواج می‌ماندم که این ساعت دمشق چه می‌کند.😳
یا می‌پرسیدم: «کجایی؟» می‌گفت: «حماة.»
می‌رفت سراغ کارش و مدام در چرخش و رفت‌وآمد بود.
اصلا در یک چارچوب خاص نمی‌گنجید. 
فرماندهی که جسور، موفق و بابرنامه بود.🎖

 

📱ما را در فضای مجازی دنبال کنید👇🏻

https://yek.link/karamatonalshahada

  • قرارگاه فرهنگی کَـرامَتُنَاالشَّهَادَه
۱۰
بهمن

📱ما را در فضای مجازی دنبال کنید👇🏻

https://yek.link/karamatonalshahada

  • قرارگاه فرهنگی کَـرامَتُنَاالشَّهَادَه
۰۹
بهمن

🔹️در شماره ۱ کلیپ خاطره شهدا کَرامَتُنَاالشَّهَادَه ببینید:

📌 بار بزرگ

⚠️ نفس راحت

📎 شهید اصغر پاشاپور

.

.
📌✍🏻
مدیر جلسه نوبت صحبت فرماندهان را اعلام می‌کرد و
حاج قاسم سرش را انداخته بود پایین و ذکر می‌گفت.📿
 نوبت به حاج اصغر که رسید، توضیحاتش را گفت  و گفت ما آماده‌ایم،‌ والسلام.💪🏻
مدیر جلسه نوبت را به نفر بعدی داد.
ناگهان حاج قاسم سرش را بالا آورد و گفت یک دقیقه صبر کنید! اصغر آقا شما هیچی نمی‌خواید؟ اصغر آقا گفت: نه آقا ما چیزی نمی‌خوایم! اصغرآقا خیلی حواسش بود طوری حرف نزند که نقص کار بقیه عیان شود و دیگر فرماندهان خراب شوند.🌹
هر چه حاج قاسم گفت، طفره رفت و جواب را از سر باز کرد تا این که حاج قاسم نهیب زد:
یعنی چی اصغر آقا؟ به من توضیح بده!
یعنی چی هیچی نمی‌خوای؟ مگه می‌شه؟...🔍
اصغر آقا شروع به توضیح کرد: بله حاج آقا. من به کمک بچه‌های سوری و آشناهایی که داشتم آشپزخانه سیار ساختم و از قبل شروع عملیات مایحتاج رو تامین کردم.✌️🏻
همینطور من بین سوری‌ها تحقیق کردم و به یک‌جور نان رسیدم که هم به صرفه‌تر است و هم تا یک هفته خراب نمی‌شود. یعنی اگر در محاصره هم گیر کنیم تا یک هفته غذا داریم.🥖
حاج آقا خیال‌تون از یگان‌های فلان و فلان هم راحت من تأمین‌شون می‌کنم... 
حاج قاسم چشمانش از شوق برق می‌زد. نفس راحتی کشید و شروع کرد از اصغر آقا تعریف کردن. از این که چه بار بزرگی را از شانه‌اش برداشته‌ است...✋🏻

📱ما را در فضای مجازی دنبال کنید👇🏻

https://yek.link/karamatonalshahada

  • قرارگاه فرهنگی کَـرامَتُنَاالشَّهَادَه